سفارش تبلیغ
صبا ویژن

DENIZ


ساعت 9:50 عصر دوشنبه 86/5/22

عشق از ازلست وتا ابد خواهد بود جوینده ی عشق بی عدد خواهد بود فردا که قیامت اشکارا گردد هر دل که نه عاشقست رد خواهد بود

برای زنده ماندن دو خورشید لازم است.یکی در اسمان ودیگری در قلب...

محبت یعنی دوست داشتن مردم بیش از استحقاق انان.

داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند بلکه اینست که انان از دوست داشتن باز می مانند.

 


¤ نویسنده: بابک

نوشته های دیگران ( )

ساعت 9:27 عصر دوشنبه 86/5/22

رمز عاشق بودن هر کس فقط این است: ساده بودن، ساده دیدن و ساده پذیرفتن. پس ساده می‌گویم، ساده باور کن، خوشبختی‌ات آرزویم است

دراین بازار نامردی به دنبال چه میگردی؟ نمی یابی نشان هرگز توازعشق وجوانمردی! بروبگذر از این بازار"" ازاین مستی وطنازی ! اگرچون کوه هم باشی در این دنیا تو می بازی

آنگاه که غرور کسی را له می کنی، آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی، آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی، آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ، آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی، آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ، می خواهم بدانم، دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟ . بسوی کدام قبله نماز می گزاری که دیگران نگزارده اند

خیلی سخته که بغض داشته باشی ، اما نخوای کسی بفهمه ... خیلی سخته که عزیزترین کست ازت بخواد فراموشش کنی ... خیلی سخته که سالگرد آشنایی با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگیری ... خیلی سخته که روز تولدت ، همه بهت تبریک بگن ، جز اونی که فکر می کنی به خاطرش زنده ای ... خیلی سخته که غرورت رو به خاطر یه نفر بشکنی ، بعد بفهمی دوست نداره ... خیلی سخته که همه چیزت رو به خاطر یه نفر از دست بدی ، اما اون بگه : دیگه نمی خوامت


¤ نویسنده: بابک

نوشته های دیگران ( )

ساعت 4:32 عصر دوشنبه 86/5/22

زندگی انچه زیسته ایم نیست.... بلکه چیزیست که به یاد می اوریم تا روایتش کنیم... (گابریل گارسیا مارکز)

در این دنیا که مردانش به نامردی عصا از کور می دزدند منه خوش باور نادان محبت جستجو کردم...

عمری دخیل تو بودم بیمار یک پلک جادو... شاید عنایت نماید امشب خدای نگاهت...

و این سه تار کهنه را دوباره خواهم نواخت...روزی اگر با من همراه شوی...کوچه های دلتنگ پاییز را تا انتهای بهار خواهم پیمود...طراوت را از طراوت وام خواهم گرفت, فردا اگر روز زیستن باشد...........


¤ نویسنده: بابک

نوشته های دیگران ( )

ساعت 11:49 عصر یکشنبه 86/5/21

Gidersen: Cüneyt Tek

Canıma yapışmışken bu deli hasretinتا حسرت تو یقه جانم را گرفت //

Ben sensiz sevgisiz söyle yar nasıl edeyimبگو عزیزم بی تو و بی عشق چکار کنم //

Gidersen bugün bu evdenامروز تو از این خانه می روی //

Bu can bu hayat düşer gözümdenاین جان و زندگی از چشمم می افتد //

Ben sana deli divane aşığımمن عاشق دیوانه تو هستم //

Üzersem birgün kıyarsamاگر روزی از تو دور شده //

Verdiğim sözden cayarsamاز حرفی که زده ام برگرده ام //

Alsın bu canı allah"ımخدا جانم را بگیرد //

Razıyımراضیم //

Aşkım sensiz yaşayamamعشق من بی تو زنده نمی مانم //

Taşıyamam bu canıاین جان را سنگباران نمی توانم بکنم...

Son darbe tek kurşunlaبا ضربه آخرین تیری...

Bitiririm acımıتلخیهایم را پایا ن می دهم...


¤ نویسنده: بابک

نوشته های دیگران ( )

ساعت 11:38 عصر یکشنبه 86/5/21

در خون و در ستاره و در باد , روز و شب
دنبال شعر گمشده خود دویده ام
بر هر کلوخپاره این راه پیچ پیچ
نقشی ز شعر گمشده خویش کشیده ام

کسی پیدا نشد غمناک و خوشحال
که پابر جاده خلوت گذارد
کسی پیدا نشد در مقدم سال
که شادان یا غمین آهی بر آرد


¤ نویسنده: بابک

نوشته های دیگران ( )

<   <<   6   7   8   9   10      >

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
49
:: بازدید دیروز ::
4
:: کل بازدیدها ::
479412

:: درباره من ::

DENIZ

بابک
شدیدا مد گرا و واقع بین

:: لینک به وبلاگ ::

DENIZ

:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

خواندنی ها[48] . حرفهای من[20] . زبان ترکی و...[13] . تست ها[5] . رمضان مبارک... .

:: آرشیو ::

ارشیومرداد
ارشیو شهریور
ارشیو مهر
ارشیو ابان
آرشیوخرداد ماه 87

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

خبرگزاری علم و سیاست
کوثر
ایدا
عشق دلسوز

:: لوگوی دوستان من::


















::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::

 

:: موسیقی ::