سفارش تبلیغ
صبا ویژن

DENIZ


ساعت 8:13 صبح پنج شنبه 86/6/1

خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست ؟؟؟

داستان غم هجران تو گفتم با شمع

آنقدر سوخت که از گفته پشیمانم کرد

 


¤ نویسنده: بابک

نوشته های دیگران ( )

ساعت 10:33 عصر چهارشنبه 86/5/31

خدایا به من قدرت بده همان اندازه که دوستش دارم نیاز به دوست داشتنش را در خود خاموش کنم.

گریه در چشمان ما طوفان غم دارد ولی خنده بر لب می زنم تا کس ندلند راز من.

 تکیه بر دیوار کردم خاک بر پشتم نشست.دوستی با هرکه کردم عاقبت قلبم شکست.آن قدر رنجی که دنیا بر دل ما می کند بر دل هر کس کند او ترک دنیا می کند.با خودم گفتم که فردا ترک دنیا می کنم...

تو این روزگار تلخ همه از مرگ می ترسیدن و من از رفیق نامرد.همه از معشوق می ترسیدن و من از عشق.همه از تنهایی می ترسیدن و من از دوستی...

عاشقت بودم توگفتی عاشقان دیوانه اند عاقبت عاشق شدی دیدی که خوددیوانه ای

عاشقی را شرط اول ناله وفریاد نیست تا کسی از جان شیرین نگذرد فرهاد نیست عاشقی مقدور هر عیاش نیست غم کشیدن صنعت نقاش نیست


¤ نویسنده: بابک

نوشته های دیگران ( )

ساعت 12:3 صبح سه شنبه 86/5/30

در بندر آبی چشمانت باران رنگ های آهنگین می وزد خورشید و بادبان های خیره کننده سفر خود را در بی نهایت تصویر می کنند در بندر آبی چشمانت پنجره ایست گشوده به دریا پرندگانی در دور دست به جستوی سرزمین های به دنیا نیامده در بندر آبی چشمانت سنگها سر شار ازآاوای شبانه اند در کتاب بسته چمشانت چه کسی هزار شعر پتهان کرده؟ ای کاش ، ای کاش دریا نوردی بودم ای کاش قایقی داشتم تا هر شامگاه در بندر آبی چشمانت بادبان بر افرازم

¤ نویسنده: بابک

نوشته های دیگران ( )

ساعت 12:7 عصر یکشنبه 86/5/28

اگر غفلت نمودی قبول معذرت کن کمی از باده ی عشق به ما هم مرحمت کن کمی از جام مستی بده ما هم بنوشیم ردای عاشقی را بده ما هم بپوشیم تو ای پیغمبر عشق صفایی خرج این دیوانه دل کن دعایی همره این خسته دل کن خسته دل کن

¤ نویسنده: بابک

نوشته های دیگران ( )

ساعت 11:43 عصر شنبه 86/5/27

ای عشق... ای خط خوانای دل , هر چه از تو می نویسم گویی هنوز در اندیشه کلام اول و اغاز نوشتن هستم.ای عشق از تو باید اموخت زیبا نوشتن موج را در دریا... سیاه مشق عشق پایانی ندارد,نگاهت اشناست اما گویی خود رنگی از بیگانگی بر ان زده ای. لبخندت زیباست اما گویی فقط تصویریست بر قاب اینه.نه لبانی که گویی سالین سال است انتظار شنیدن صدایت را دارد.اما من صدایت را می شنوم واگر عطر و بوی گلی هست گویی سهم نسیم است. ای عشق... ای خط خوانای دل... ای که منزل در بارگه دیوانگان مجنون صفتان داری, مرا دریاب....

¤ نویسنده: بابک

نوشته های دیگران ( )

<   <<   6   7   8   9   10      >

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
37
:: بازدید دیروز ::
17
:: کل بازدیدها ::
476678

:: درباره من ::

DENIZ

بابک
شدیدا مد گرا و واقع بین

:: لینک به وبلاگ ::

DENIZ

:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

خواندنی ها[48] . حرفهای من[20] . زبان ترکی و...[13] . تست ها[5] . رمضان مبارک... .

:: آرشیو ::

ارشیومرداد
ارشیو شهریور
ارشیو مهر
ارشیو ابان
آرشیوخرداد ماه 87

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

خبرگزاری علم و سیاست
کوثر
ایدا
عشق دلسوز

:: لوگوی دوستان من::


















::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::

 

:: موسیقی ::