سفارش تبلیغ
صبا ویژن

DENIZ


ساعت 8:2 عصر سه شنبه 86/5/23

باران که می بارد
فرشته ها مشغول آب بازی اند
و من
محو تماشای خنده هایشان !

آنکس که می گفت دوستم دارد عاشقی نبود که به شوق من آمده باشد , رهگذری بود که روی برگهای خشک پاییزی راه می رفت صدای خش خش برگها همان آوازی بود که من گمان می کردم می گوید :
...
....
.....
دوستت دارم

می آیی , عاشق می کنی
محو می شوی
تا فراموشت می کنم
دوباره می آیی
تازه می کنی خاطرات را
محو می شوی
...
به راستی که سراب از تو با ثبات تر است

ابرها
همبازی های رهای من اند
در آسمان
ما مدام
برای هم
شکلک در می آوریم !!!

روز و شبم را
پشت پنجره ای رو به جنوب می گذرانم !
میگویند بی کاره ام
اما من
با همه پرنده های محله مان می پرم !
و با همه ابر های سفید پوست و سیاه پوست آسمان شهرمان در سفرم !!!

اگر زشتی های خود را در روشنی قرار دهید همه زیباییهای شما در سایه و در تاریکی قرار می گیرد ...

این روز آنقدر تنها هستم
که تنهایی دلواپسم شده !
لبخند می زنم تا قدری آرام گیرد ;
بیچاره طاقتش کم شده !!!

مهربانی را در دستان کودکی دیدم
که می خواست
با آب نباتش
آب شور دریا را شیرین کند ...


¤ نویسنده: بابک

نوشته های دیگران ( )

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
104
:: بازدید دیروز ::
16
:: کل بازدیدها ::
479053

:: درباره من ::

DENIZ

بابک
شدیدا مد گرا و واقع بین

:: لینک به وبلاگ ::

DENIZ

:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

خواندنی ها[48] . حرفهای من[20] . زبان ترکی و...[13] . تست ها[5] . رمضان مبارک... .

:: آرشیو ::

ارشیومرداد
ارشیو شهریور
ارشیو مهر
ارشیو ابان
آرشیوخرداد ماه 87

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

خبرگزاری علم و سیاست
کوثر
ایدا
عشق دلسوز

:: لوگوی دوستان من::


















::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::

 

:: موسیقی ::