الهي
در سر آب دارم ودر دل آتش
در ظاهر ناز دارم در باطن خواهش
در دريايي نشستم كه آنرا كران نيست
به جان من درديست كه آنرا را درمان نيست
ديده من بر چيزي آم كه وصف آنرا زبان نيست
خصمان گويند كه اين سخن زيبا نيست
خورشيد نه مجرم اركسي بينا نيست